محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

پسملی قند عسلی

ماهگرد پانزدهم.....

1393/11/29 3:00
798 بازدید
اشتراک گذاری

باز هم سلام به روی ماه پسر خودم...

 

پسرکم شد یکسال و سه ماهه خداروشکر...اول بگم پارسال این موقع ها موهات شروع به ریختن کرده بود.اصلا یه وضعی.به بابا میگفتم اگه تا عید موهاش درنیاد عید من هیچ جا نمیرم...خخخ

عوضش امسال هر چی ارایشگاه میبریمت بازم کمه .دیگه این سری خودم موهات و مرتب کردم .....

 

این روزا بلا شدی محمد پارسا ولی مثل همیشه کارات به دل میشینه.البته شاید فقط به دله من و بابا بشینه.چه میدونم مهمم خودمونیم بیخیال...

 

اب که میخوای یه نگاه به من میکنی و میگی "اب به" و میری طرف اشپزخونه در کابینت رو باز میکنی یه فنجون برمیداری و میدی به من اب که میریزم  هر چقدرش رو بخوای میخوری و بقیش رو میریزی رو زمین و چون من لیوانا و فنجونارو دمر میزارم تو کابینت فنجون و دمر میکنی و میزاری سر جاش...یعنی این کارت و که میبینم عشق میکنم شانس میاری له و لوردت نمیکنم..

 

دیگه یاد گرفتی کلاهت رو خودت بزاری سرت یه موقع هایی که دلت بیرون میخواد کلاهت رو میاری و میزاری سرت شال گردنت رو میندازی و وایمیسی کنار در و میگی"ا ".حالا کی جرات میکنه بگه نمیریم بیرون.

 

پارک که میریم زیاد تمایلی به بازی با اسباب بازیا نداری .میفتی دنبال بچه ها و براشون ذوق میکنی.چند روز پیش با سه چرخت بردمت پارک .یه پسر بچه دوست داشت سوار سه چرخت بشه و  منم دلم سوخت و سوارش کردم یعنی نیم ساعت اون سوار بود و تو به کمک من هلش میدادی حالا مگه پیاده میشد این بچه.....گریه

 

کفش قبلیت برات کوچیک شده بود و یه تاول کوچولو کنار شصتت زده بود یعنی الان که یک ماه از اون ماجرا میگذره کشتی مارو دم به دیقه نشونش میدی و میگی "اوف"حالا من و بابا باید بوسش کنیم تا خوب بشه مثلا...

 

شیر که میخوای میری متکات و میاری و میزاری رو پام....

 

موقع گرد گیری خونم که خودت و هلاک و پلاک میکنی از بس کمکم میدی یه موقع میبینی من کارم تموم میشه و میشینم و تو همچنان در حال دستمال کشیدنی فوضولک.....

 

گوشیه تلفن و که میگیری خیلی قشنگ صحبت میکنی مامانی با دستاتم این ور و اونور و نشون میدی و بلغور میکنی.....

 

وقتی میگیم (کوش )دستات و تکون میدی گردنت و کج میکنی و میگی "افت" یعنی رفت....

 

خونه بابایی رضا که هستیم موقع ناهار و شام جات رو پای باباییه دیگه نوه هست دیگه مغز بادومه....

 

دو تا دندون دیگم دراوردی و الان 10 تا مروارید قشنگ داری عزیزه دله من.....

کلمه هایی که پسرم تا یکسال و سه ماهگیش میگه

ابا.....................بابا

اب به.................اب

افت...................رفت

اب.....................ابوالفضل

 

دیروز یعنی 28بهمن تولد مامان بود.تولدم مبارک.مامانی اینا خونمون بودن پارسال خیلی کوچولو بودی ولی امسال کلی برام قر دادی عشقم.......

بریم سراغ عکسای این ماهت:

 

اول چند تاعکس از سه ماهگیت

 

و اما عکسای یکسال و سه ماهگیت

اینجا داری با بابایی صحبت میکنی

 

اینجا ساندویچ بابا رو برداشتی و رفتی پشت کابینت و شروع کردی به ساندویچ خوردن.انگار مثلا ما بهت غذا نمیدیم که میری اون پشتا غذا میخوری کچل....

 

اینجا حسابی کمک حال مامانی اونم تو روزی که مامان مهمون داره

 

این هم نماز خوندن عشقولکم...

 

این هم از کلاه و شال سر کردنت..

اون غول تو ایینم منم

 

                                          "  15ماهگیت مبارک مرد کوچولوی من"

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (6)

مريم
30 بهمن 93 10:23
فداش بشم شوهري خومشلموووو
مامان محمد پارسا
پاسخ
قربونت برم عروس نازنینم
مینا
1 اسفند 93 20:26
عشششششقه کوچولوی خوشمزه شیطون بلام خیلیییییی دوستت دارم تووووووولددددددت هم مباررررررک باشه زهرا جوووووووونم
مامان محمد پارسا
پاسخ
ممنونم عمه مینا.من . پارسام عاشقتیم
مامان مریم
2 اسفند 93 7:13
ماشالله به اين گل پسر خداحفظش كنه براتون
مامان محمد پارسا
پاسخ
ممنون عزیزم از سر زدنت
شیما مامان شاهین کوچولو
4 اسفند 93 12:08
وایییییی خدا چقدر تپلیه این پسمل خوشگل خدا حفظش کنه . با دیدن عکساش کلی کیف کردم
مامان نی نی کوچولو
12 اسفند 93 10:34
الهی من قربونت برم شیطونکتو چقدر جیگر شدیبا دیدن عکس هات کلی انرژی گرفتم عزیز خالهآفرین همینجوری به مامان کمک کنمحمدپارسا دوستت دارم عزیزمخداوند تورو حفظ کنه
مامان محمد پارسا
پاسخ
ما هم با دیدن نظرای شما انرژی میگیریم خاله.مرسی بابت بودنت.طاهای من و ببوس
طراح نو
21 اسفند 93 19:14
باعرض سلام وتبریک به خاطروبلاگ قشگتون اگه میخواد خونه تکونی کنید به طراح نو سربزنید طراحی /قالب/.تقوبم.//.صحفه ورودی.اسلایدشو عکس /برای وبلاگ شما فقط با10هزارتومان تخفیف ویژه تا عید. فرصت رو از دست ندهید