17 ماه زندگی.........
یه حالی دارم این روزا نه ارومم نه اشوبم
به حالم اعتباری نیست نو که خوبی منم خوبم
گل پسرم نفسم همه ی وجودم سلام
17 ماهگیت مبارک دلبرکم
روزها هفته ها و ماهها چقدر زود میگذرن
این روزا خیلی شیطون شدی و کارای خطرناک میکنی بخاطر همین باید چهار چشمی مراقبت باشم
چقدر این روزهام رو دوست دارم که با زبان کودکانت برام شیرین زبونی میکنی و دلم رو میبری
چه شیرینه لحظه هایی که هیچکس به جز من نمیتونه ارومت کنه و تو بغله مامان اروم میشی
و چقدر ناراحت میشم وقتی مجبور میشم برا انجام ندادن کارای بدت دعوات کنم و اخم کنم ولی وقتی بغض تو و لب و لوچه اویزون و پشیمونیت رو میبینم و اینکه زودی خودت و تو بغلم جا میکنی همه ی ناراحتیم جای خودش رو به لبخندی میده که برای تو از هر چیزی شیرینتره
نمیدونم چجوری از روزانه هات بنویسم تا وقتی بزرگ شدی بدونی چه روزای قشنگی بودن روزای کودکانت و چه شیرین دلبری میکردی از همه ی کسایی که دوستت دارن
این روزا انواع و اقسام بازیارو انجام میدی نمونش اینکه سطل رو میاری وسط سالن میزاری میشینی روش و میگی قااااااااااااااااانیا دستت رو به حالت تفنگ درمیاری و رو به هر کسی نشسته باشه میگیری و میگی دووووووووو اینجوری مارو میکشی و ما هم که به طرفت دوووووووو میکنیم خودت رو میندازی زمین و میگه آآآآآآآآآآآآآآآآآ
بعد از ظهرا به هیچ وجهی نمیشه تو خونه نگهت داشت کلاه بافتنیت و میاری میزاری سرت و پشت در وایمیستی که بریم حالا به اماده شدن و عوض کردن کلاهم راضی نمیشی فقط میگی بریم
پارک که میری عشقت اینه که بپری وسط بازی بچه های بزرگتر از خودت و با اونا بازی کنی
بعد از خوردن ناهار و شامم که خودت و هلاک میکنی یکی یکی ظرفارو به مامان میدی و میز و با دستمال پاک میکنی
وقتی میام ظرفارو از ماشین در بیارم میدویی میای و دوست داری اینکارو تو انجام بدی یکی یکی بشقابا و قاشقارو میدی دست مامان و اخرشم در ماشین و میبندی
میرقصی و دستات و 180درجه میچرخونی و به من نگاه میکنی ببینی چیکار میکنم که زودی تقلید کنی
عاشق گربه و به قول خودت پیش پیشی هستی هر چی دستت بیاد و از پنجره میندازی بیرون برا پیشی حتی نون پنیرای صبحونت رو
وقتی بهت میگیم پیشی کوش؟ سرت و خم میکنی دستات و تکون میدی و میگی (افت)یعنی رفت
به هر چی پرندم هست میگی جوجو و نشونشون میدی و میگی (جو جو جو جو)
صدای هاپو رو هم در میاری میگه (اپ)
اجرای شومینه رو برام طراحی میکنی و میچینی
شیر خوردنت فوق العاده زیاد شده و بغضی موقع ها سر شیر خوردن دعوامون میشه که بابا وساطت میکنه بینمون
کلمه اقا که البته میگی(قاقا)رو تکرار میکنی و عاشق چوب شوری
خلاصه پسر خوبی هستی برا مامان و مامانم سعیم اینه که مامان خوبی باشم برای شما
نازنینم انشاالله همیشه تن ناز و کوچولوت در پناه خدا سالم باشه