محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

پسملی قند عسلی

یکسال و نیمگی پارسا جونی.....

1394/2/30 1:22
577 بازدید
اشتراک گذاری

یک سال و نیم از همسایه بودن دیوار به دیوارت با قلبم گذشتمحبتبوس

 

از موسیقی زیبای نبضت که در من زنده میکنه زندگی رو

 

نگاهت میکنم و تو چشمای خوشگلت بزرگ شدنت رو مرور میکنم

 

مرور میکنم تمام لحظاتی که در اغوش گرفتمت بوییدم و بوسیدمت رو

 

و با خودم میگم:

 

چه زود گذشت..

 

به یاد میارم اولین گریه کردنت: دل درد های مکررت :اولین خندیدنت:اولین نشستنت:ایستادنت:راه افتادنت

 

اره پسرم

 

و حالا دارم فکر میکنم به اینده

 

اون موقع که تو مردی بشی تا تکیه ی مامان به دستای تو باشه

اه خدا

 

حتی اگه من هم نبودم تو یارش باش

 

خودت نگهدارش باش

 

 

18 ماهگیه دردونم از راه رسید

 

به کلماتی که میگفتی(باشه)(بریم)(برو)(خواب پیش)(چیسسسس همون چیپس)(میسی همون مرسی)اضافه شده

 

چشم و گوش و بینی و دهن و مو و دندونات رو میشناسی و هر کدوم رو که میگیم نشون میدی

 

از اب بازی سیر نمشی جوریکه الکی میگی اب میخوای و وقتی من اب میریزم و میارم میبری یه گوشه که من نبینمت و اب بازی میکنی

 

هر چی رو که بخوای اگه نتونی بگی دست من و بابا رو میگیری میبری و به خواستت میرسی

 

هنوزم عاشق رقصیدنی و رو انگشت پات می ایستی و میرقصی گل من

 

یه گربه توکوچه هست که دیگه رفتنی نیست از جلوی در خونه هر روز عصری با بابا میری سوپر مارکت و براش سوسیس میخری و بهش غذا میدی مهربونم

 

چند روز پیش رفتیم باغ وحش برا حیوونا ذوق میکردی مخصوصا برا گوزنی که داشت زیر اب خودش و خیس میکرد حسابی بالا پایین میپریدی و ذوق میکردی

 

تو پارک دو تا دوست پیدا کردی و با اینکه ازت بزرگترن قلدری میکنی سرشون و اونام دوستت دارن

 

تفنگ بازیم یکی از بازیای مورد علاقته که تو خونه و کوچه خیابون همه رو دوووووووووو میکنی

 

و البته واکسنت

امروز باید واکسن میزدی ولی ون سرما خوردی و تب داشتی دکترت گفت بهتره دیرتر بزنیم ببینیم چی میشه از همه شنیدم خیلی سخته واکسن18 ماهگی  و استرس دارم که چی میشه........

 

از اونجاییکه این روزا جای   ما تو پارکه تا ساعت8و 9 شب کیکت رو توهمون پارک اوردیم و شمعت رو فوت کردی

 

مامانی دو هفتست رفتن کانادا پیش عمه مینا اخه عمه مینا یه گل پسری تو راه داشت که به سلامت دنیا اومد

 

اقا ایلیای گوگولی

 

انشاالله زیر سایه ی پدر و مادر مهربونش بزرگ بشه

 

خلاصه 18 ماهگیت مبارک دلبرکم

 

اینم عکسای این ماهت.......

 

 

                                 پسرم ضربان قلبم رو رو خنده های تو تنظیم کردم

                                 پس بخند تا زنده بمونم

                                 عاشقتم.....

پسندها (1)

نظرات (2)

الهام مامان
3 خرداد 94 1:02
پارسا نگو قند و نبات بگو عسل و شیرینی بگو شازده پسر ماشالله داری عزییییییزم خوشگلی و خوشتیپ من چه بگم آخه زبونم قاصره
مامان محمد پارسا
پاسخ
شما لطف داری به ما همیشه الهام جووووون
مینا
10 خرداد 94 4:18
پسر قشنگه عمه، دلم برات یه ذره شده و برای دیدن و در آغوش گرفتنت لحظه شماری میکنم. فدات بشم که انقده قشنگ شمعتو داری فوت میکنی عشقققققققم
مامان محمد پارسا
پاسخ
قربونت برم عمه جوووونم دل منم برات تنگه