چقدر این روزهای من زیباست.................
پسرم سلام
الان ساعت 2نیمه شبه و شما بعد از کلی شیطونی لالا کردی امروز شما 3 ماه و 20 روزه شدی ماشاالله......
دیروز من وبابا شما رو برای چکاب بردیم دکتر.مامانی دکترشما اقای دکتر مرندی هستن یه پزشک مهربون و خوب که دیروز مشخص بود خودتم خیلی دوستش داری اخه موقعی که معاینت میکرد نگاهش میکردی و براش میخندیدی
خداروشکر همه چیت نرمال نرمال بود وزنتم ماشاالله خیلی خوب بود ما خوشحال برگشتیم خونه
پارسا جونم گاهی اوقات فکر میکنم من وقتی تو رو نداشم چی بودم؟؟؟واقعا چی بودم؟و به این نتیجه میرسم که هیچی نبودم
این روزا حالم خیلی خوبه مامان
همونطور که تو در کنار من ارامش میگیری من در کنار تو هزار بار بیشتر اروم میشم
این روزا خوابیدنت رو دوست ندارم دوست دارم بیدار باشی دوست دارم بالا سرت بشینم و یه لحظم پلک نزنم چند روزپیش مجبور شدم 1ساعتی تو رو پیش عزیز بزارم و برم ولی قبلش اینقدر ماچت کردم که تمام صورتت رژلبی شده بود
این روزا رو دوست دارم چون هر روزبزرگ شدن و بالنده تر شدنت رو میبینم و خداروشکر میکنم
مامانی این روزا انگاربیشتربهم وابسته شدی بغلت میکنم پیشونیم و میچسبونم به پیشونیت و برات لالایی میخونم لالایی های عجیب و غریبی که گاهی اوقات خودم خندم میگیره که اینارو چطوری بهم میبافم و تو چشمات و میبندی و لا لا میکنی
راستی این روزا موقع غذا خوردن چشم از غذا بر نمیداری ولی هنوز برا غذا خوردنت خیلی زوده شکموی من دستاتم که مدام توی دهنته
ای جونم دلیل بودنم عشقم مثل خون تو تنم وای که چه خوشحالم تورو دارم ای جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم
الهی من رو بلا گردونش قرار بده
چقدر این روزای من زیبا و دوست داشتنی اند
بخاطر بودنشون سپاسگزارتم خدا
کم کم برم بخوابم به امید ساعت9 صبح که پسرم و با لب خندون ببینم
شب بخیر داروندارم...............