روایتی موقت از 6ماهگی پارسایی........
سلام یکی یدونم گل گلدونم چراغ خونم........ مامانی اومدم یکم برات بنویسم و زودی برم پست 6ماهگیت یکم دیر شد پسری اخه تو تب داری و بیحالی ومن باید مواظبت باشم....... دیر مینویسم ولی عوضش پر و پیمون اخه مامانی با پایان این ماه از زندگیت کلی تغییر و تحولات برای جنابعالی اتفاق افتاده از غذا خور شدنت و بدون کمک مامان نشستنت و مهمتر از همه روییدن اولین مروارید پسرم و دندون در اوردنت........... مامانی دوشنبه 29اردیبهشت نوبت واکسن 6 ماهگیت بود بابا من و شما و عزیز و رسوند مرکز بهداشت و خودش در رفت اخه بابا اصلا نمیتونه گریه تو رو ببینه و این موضوع خیلی ناراحتش میکنه اولش شما مثل یه پسر خوب نشسته بودی و منتظر بودی تا نو...
نویسنده :
مامان محمد پارسا
9:07