اولین عاشورای محمد پارسا........
سلام عزیز دلم
این یکی دو هفته مسافرت بودیم..هفته ی قبل از عاشورا رفتیم نطنز و اصفهان خونه ی خاله زینب و تو تا میتونستی با امیر مهدی بازی کردی و خوش گذروندی.
بچه های بزرگتر از خودت و دوست داری و باهاشون بازی میکنی ولی برای بچه های کوچیکتر از خودت عکس العملی نشون نمیدی
راستی دیشب دو سه قدم راه رفتی ولی امروز هر کاری کردیم و هر چی تاتی تا تی کردیم راه نرفتی تنبل خان
یه سری از عکسا مونده بود گفتم بزارمشون برات
راستی مراسم شیرخوارگان حسینی بود و قسمت شد که نطنز ببریمت این مراسم..خیلی لباست بهت میومد هزار ماشاالله
یه روزم رفتیم اصفهان گردی .میدون امام و سی و سه پل و باغ پرندگان گشتیم و تو هم حسابی برا پرنده ها ذوق کردی.جای همه ی دوستان خالی ناهار بریونی خوردیم که محمد پارسا خیلی خوشش اومده بود و راه به من نمیداد برا خوردنش....
قربونه این لباس مشکی محرمت عسله مامان.کلی امسال برا امام حسین عزاداری کردی و سینه زدی.البته سبک جدید سینه زنی همراه رقص.خوب مهم نیتته مادر...هر جا میرفتیم برا عزاداری اطرافیان به جای عزاداری سینه زدن و رقصیدنه تو رو نگاه میکردن..شیطون بلا
اینم از اولین هنرنمایی و نقاشی پسرم........
تو ماشینم که عین خان باشتین میشینی....
والسلام.....