محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

پسملی قند عسلی

3رویداد مهم زندگی محمد پارسا..........

سلام تپل خان.......... اخیش خدایی هیج جا مثل خونه ی خود ادم نمیشه این حرفیه که من و بابا بعد از اینکه یک هفته خونه ی بابا روح الله و بعدش یک هفته خونه ی بابایی رضا میمونیم و برمیگردیم میزنیم اینجور ادمای قدر شناسی هستیم من و بابا....خلاصه امشب بعد از مدت ها اومدیم خونه ی خودمون خدا فردارو به خیر بگذرونه چون شما حسابی ددر دودوری شدی و اصلا از خونه ی خلوت خوشت نمیاد.     مامانی این ماهی که گذشت برای من خیلی ماه شیرینی بود عشقم اخه نشونه های بزرگ شدنت و بیشتر دیدم و بیشتر برات ذوق کردم.   مامانی این ماه حسابی شیرین شدی و کلی خاطر خواه پیدا کردی از همسایه ها بگیر که هر روز میان و میبیننت(همسایه های مامانیا رو میگ...
8 خرداد 1393

روایتی موقت از 6ماهگی پارسایی........

سلام  یکی یدونم  گل  گلدونم چراغ خونم........ مامانی اومدم یکم برات بنویسم و زودی برم پست 6ماهگیت یکم دیر شد پسری اخه تو تب داری و بیحالی ومن باید مواظبت باشم....... دیر مینویسم ولی عوضش پر و پیمون  اخه مامانی با پایان این ماه از زندگیت کلی تغییر و تحولات برای جنابعالی اتفاق افتاده از غذا خور شدنت و بدون کمک مامان نشستنت و مهمتر از همه روییدن اولین مروارید پسرم و دندون در اوردنت........... مامانی دوشنبه 29اردیبهشت نوبت واکسن 6 ماهگیت بود بابا من و شما و عزیز و رسوند مرکز بهداشت و خودش در رفت اخه بابا اصلا نمیتونه گریه تو رو ببینه و این موضوع خیلی ناراحتش میکنه اولش شما مثل یه پسر خوب نشسته بودی و منتظر بودی تا نو...
31 ارديبهشت 1393

به به چه دوست خوبی..........

فسقل خان سلام.... امروز 12اردیبهشت ماه هست و ما خونه ی عمو رضا بودیم.اخه پسمل عموت(محمد طاها)2روز پیش یعنی10 اردیبهشت ماه دنیا اومده بود و من و تو و بابا رفته بودیم فندق عمو رضارو ببینیم.انشاالله قدمش مبارک باشه.خیلی بامزه بود و من یاد کوچولوییای تو افتادم و دلم برا اون موقع هات تنگید. مامانی امیدوارم دوستای خوبی برا همدیگه باشید و هوای همدیگرو داشته باشید شما فقط5ماه و 11روز از پسمل عموت بزرگتری عشقم........       و حالا عکس دو تا جوجو کنار همدیگه....................   ...
27 ارديبهشت 1393

روز پدر......

همسریه مهربونم:                     تو گرانمایه ترین تصویری                                                    من اگر قاب تو باشم کافیست...............     عزیزم روز پدر و اولین سال پدر شدنت رو بهت تبریک میگم و از خدا میخوام سایت رو همیشه بالای سر من و پارسا نگه داره....خی...
27 ارديبهشت 1393

شناسنامه...............

  چشمای بسته تو رو با بوسه بازش میکنم                      قلب شکسته تو رو خودم نوازش میکنم نمیگذارم تنگ غروب دلت بگیره از کسی                          تا وقتی من کنارتم به هر چی میخوای میرسی خودم بغل میگیرمت پرمیشم از عطر تنت                       کاشکی تو هم بفهمی که ...
15 ارديبهشت 1393

یک روز سخت برای مامان................

شیطون بلا سلام...... مامانی الان که دارم برات مینویسم دارم از فرط خستگی و گرسنگی و خواب از پا در میام......... امروز یکشنبه هست و محمد پارسا 5ماه و 5روزست. ساعت 3نصف شب از خواب پاشدی و طبق معمول شروع کردی به سرت و بلند کردن منم که هر کاری کردم خوابت نبردمجبور شدم و پا به پات نشستم تا بالاخره رضایت دادی و لا لا کردی    دوباره ساعت 8صبح با صدای جنابعالی از خواب پاشدم وشروع کردیم بازی و ورزش و پوشک عوض کردن رو طبق معمول هر روز ساعت شد 10کم کم اثار خواب تو صورتت نمایان شد و من خوشحال و توام زودی خوابت برد اینجا بود که تلفن پشت تلفن به صدا در میومد از مامانی بگیر تا خاله فاطمه ......همشونم کلی حرف نگفته داش...
8 ارديبهشت 1393

پنجمین ماهگرد پسرم

سلام علیکم ماهدونه سلام علیکم شاهدونه سلام علیکم پسرم سلام علیکم عسلم عسل طلای مامان پسر بلای مامان خوبی عشقم؟نمیدونم الان چند سالته که داری این مطلب و میخونی ولی این قربون صدقه ها :قربون صدقه های صبح هاست که تو از خواب پا میشی من اینارو برات میخونم و تو برای هر کدومشون میخندی پسر طلام امروز پنجمین ماهگرد شماست گلم.این چند وقت حسابی سرمون شلوغ پلوغ بوده ها همش این ور و اونور بودیم و تو حسابی ددر دودور رفتی اخه عید دیدنیای ما تازه بعد13 شروع میشه امروزم همه برای ناهار اومده بودن خونه ی ما.بعد از رفتن مهمونا شما و بابا پنجر شدید و لالا کردید انگار ن انگار که غروب جمعست و دلگیر منم اومدم سراغ وبلاگت کارایی که این روزا میکنی اینه...
7 ارديبهشت 1393

اولین خرید محمد پارسا................

    ای خدا شکرت که این پسره رفته برا مامانش نون خریده خدایا هزار هزار بار شکر............................................. مامانی امروز برا اولین بار با بابا تنهایی رفتید بیرون و برا صبحونه ی مامان نون خریدید.قربون پسر گلم بشم که اینقدر مهربوووون مامانی خسته نباشی چقدر بچسبه به مامان صبحونه ی فردا قربون دستای کوچولوت........ ...
30 فروردين 1393